شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تاریخ به ذکر مذکر

الا به شک نگرفتم که از تنم پیدا
به خط سرمه‌ی بیمار
زنی که هر جایی
به بوی تنت فقط بیدار
شمع می‌سوخت نوک انگشتانش
آبی، بده زرد،   زخمِ اُخرایی
بزن به شانه‌ی فرش
بکوب
دق بده به درد
رد خون را پاک می‌کند باران
بجُنب به لایعقِلون اِسفار
ورقی فرض کن
یک روی در تو، یک روی بر باد...*
متن‌ها را آب چند بار برده است
در طووووول طولانی این تاریخ
پسته را بسته به دندان شکسته
حالا لثه‎های پَس‎رَوی
مثل پیش‌روی هر چیزی در هر چیزی که نباید
چیز زیادی نمی‎خواست
وقتی تنهایی رگ گردنش را گرفته بود که تن بده
دیگر مگر چیزی به کف‌رفتن مانده بود
عجب که تو هنوز در این مانده‎ای
درین ممان*
دو تا خورده‎
دو بسته برده‎ای
این ماه دستت زیر سنگ
پسته بخند
لابد تاریخ به قِضبان و قَضیب
راه دیگرش نمانده بود
که خوابید و خورد
تف کرد و گفت: «زن را همان به پسِ کارِ دوکِ خود»*

پی‌نوشت:
*قرض‌های مغرضانه‌ای از مقالات شمس

کبوتر ارشدی

شعرها

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

مترسک

مترسک

میرحسین نونچی

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

نسرین بشردوست

زیبایی‌اش را به خیابان می‌برم

زیبایی‌اش را به خیابان می‌برم

سیمین رهنمایی