شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

می ترسیدم

...

می ترسیدم

همیشه می ترسیدم شبیه مادرم بشوم

عکس های عروسی ام

مرا به گریه بیندازد

میان چنگ زدن پیراهن های چهارخانه

دنبال شعر تازه ای باشم

پرده ها را کنار بزنم

 تا غم کمرنگ شود

به گل های قالی خیره شوم

وقتی چای می نوشی

تلخی شیشه های ترشی را

گردن کتاب آشپزی بیندازم

وقتی دانه های انار روی فرش ریخت

به هر طرف نگاه کنم

جز چشمانت

به دخترم بگویم

آبنبات های مادر بزرگ

 طعم زندگی را عوض می‌کند

و اگر

 لولو خور خوره

مرا هم یک شب مثل لپ قرمزی

پیش خودش ببرد

قول می‌دهد خیلی گریه نکند یا نه

...

چقدر شبیه مادرم شده ام.

نیلوفر شمس

تک نگاری

طنز، جراحی‌ست

طنز، جراحی‌ست

سجاد گودرزی

شاعر شهودها

شاعر شهودها

شوکا حسینی

شعرها

دختر مو مشکی

دختر مو مشکی

شهریار کوراوند

زیرپوست شهر

زیرپوست شهر

محمود معتقدی

 به‌دست همه چراغی بود

به‌دست همه چراغی بود

احمدرضا احمدی

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

مجتبی هژبری