شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

این چیزها که هستیم 

این چیزها که هستیم 
از آن چیزها که می‌شویم سخت‌تر است؟
یا من کناره‌های رود را خزه می‌بندم
در جریانِ خویش
غلت نمی‌خورد سنگی که بر فسیل ِگونه‌هام
اکتفا می‌کند
دارم به افتادن اعتماد می‌کنم
به تَرکی که از دریا داشته‌ام
به این رجعتِ همیشه از بدن به بدن
به نقشی که نداشته ام در تجمل تصویر

من ایستاده بودم
و ماهی مختصرم
بر گونه‌اش سُرخ می‌پوشید

سُرخ ، سوگواری چشم‌هاست
چَشم‌، سوگواری آب‌ها
آب ها سرزمین نداشته‌ام 
چیزی نداشته‌ام که از زیبایی دفاع کند
چیزی که عقب نشسته 
از چیزهایی که می‌شویم 
دست بکشد
بر باله‌ام نشان ِزخمی است 
از سنگ بر گونه کاشتن
تو را در تاریکی می‌شناختم
تو
تمام تَرک شده‌ها
در سوگواری نیاز من به تاریکی

صنم احمدزاده

تک نگاری

شاعر، زندان و شعر ...

شاعر، زندان و شعر ...

محمدرضا عبادی صوفلو

آشناترین شکل شعر

آشناترین شکل شعر

علی مسعودی نیا

شعرها

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

هوشنگ رئوف

سه شعر از علی بیکی

سه شعر از علی بیکی

علی بیکی

اندوه انبوه

اندوه انبوه

دریا لیراوی

مدیترانه یئل‌ـ‌لری

مدیترانه یئل‌ـ‌لری

مهدی آقازاده