شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

این‌جا  نشسته‌ام 

این‌جا  نشسته‌ام 
توی پارک
کلاغ‌های تهران، قار‌قار می‌کنند 
و هوا، مثل کشبافی گیر افتاده است
تو نیستی 
و نیمکت قرمز 
حواسش را کم‌کم از دست می‌دهد 

این‌جا  ننشسته‌ام 
نیستم  اکنون
اکنون که در همه‌ی سنین خود درد می‌کنم
درد...
و گوش راستم
حلزون سفیدی 
گیر کرده در حروف ارتباط

نیستم، نرفته‌ام اکنون
و خیالت، الهه‌ای از اشک
زنان را
در تاریکی بسترشان، از تنهایی پُر می‌کند 
پُر...
من درختان کُنار 
مزرعه‌های آفتاب و
شاخه‌های نرم نخل داشتم 
و اکنون اندوه
چون شکافی در تیغ
لبخند  می‌زند 
لبخند..

و اینک مرگ 
دره‌ای‌‌‌ست
که دهان هفت رودخانه‌ را غافلگیر کرده است
آوازی که در تک‌تک نُت‌هایش می‌خندد 

هوا، هنوز هم مثل ماهی 
از اتاق خالی پشت سینه‌ام عبور می‌کند 
هوا، که خالی از جنوب
که خالی... 

رفته‌ام و از گوش چپم 
رد‌پای کلاغ‌ها
رفته‌ای و تنهایی،
نیمکت قرمزی‌ست
که در من نشسته است...

کوثر شیخ‌نجدی

شعرها

دیلیم سوسور اوره ییمده نئچه گیلئی دولانیر

دیلیم سوسور اوره ییمده نئچه گیلئی دولانیر

بهنام قسمتی

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

 فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

سوری احمدلو

آزارِ تازه

آزارِ تازه

محمدعلی بهمنی