شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

عشق تو شاید

عشق تو شاید
پروانه‌ی سیاهی است
که روی سینه‌ام سنجاق شده
پروانه‌ی کوچکی که از تماس ظریف پاهایش با پوستم
مار سیاه غول‌پیکری درونم روییده!

عشق تو شاید
شب‌پره کوچکی است
که در آسمان، 
پیِ نور ماه به هر جا می رود
و از جای خالی‌اش
توی قلبم خون و چرک می‌جوشد

عشق تو شاید
بزرگ‌ترین خودخواهی درختی است
برای این‌که آشیانه‌ی پرنده ای نه!
معنا و مأوایش باشد

عشق تو 
محال‌ترین ممکن زندگی است
آنقدر محال
که جاده‌ای برای رسیدن به جاده‌ی موازی‌اش
راهش را کج کند...

عشق تو...
عشق تو آه!
همه آرزوی جیرجیرکی است
برای آواز خواندن در پرتو آفتاب
راهت را کج کن
بگذار ثابت کنیم دو خط موازی
جایی در افقی نه‌چندان دور 
به هم می‌رسند

بگذار جیرجیرکی 
در آرزوی عشق بازی با خورشید نمیرد...
 

نرگس صفری

تک نگاری

نیم قرن خاص بودن

نیم قرن خاص بودن

سیامک بهرام پرور

احضار روح زبان در قامت کلمه

احضار روح زبان در قامت کلمه

محمدرضا عبادی صوفلو

شعرها

مترسک

مترسک

میرحسین نونچی

روی تخته بزرگ می نویسد A

روی تخته بزرگ می نویسد A

شهریار خسروی

پرنده گفت جهان در نگاه من زیباست -هنوز زیبا بود- 

پرنده گفت جهان در نگاه من زیباست -هنوز زیبا بود- 

غلامرضا طریقی

دوگانه

دوگانه

محمد رضا روزبه