-نگاه ماهي كوچك به تابهي تفلُن-
دوباره زن شو و بردار گوشي تلفن
شبيه خستگي ِ بعد سالها ترديد
دويد در بدنت زخمهاي ماراتن
چرا؟چطور؟چگونه؟-صداي آنور خط-
بگو! دليل بگو باز! چونكه...چونكه...چون...
نشست روي صدايت رطوبتي سنگين
گرفت حال دلت را غروب تنكابن
درون جدول يك روزنامهي باطل
كشيده مرد به ديوار خندهات ناخن
قلم بگير/به رؤياي كهنهات بد كن
به مرد «دال»بده ، عشق را مردد كن