کارون رنگ پریده عادت داشت از لیوانهای لب شکسته آب بخورد
و همیشه حاشیهاش خونی بود
همهی کتابهای سر به زیر این طور نوشتهاند
اروند اما از فرق سرچشمه خونی شد
از دست ماهیانی که سینه به سینه
برای ضرب المثل قدیمی نقشه نکشیدند
رود بی سر و پا برای خودش کسی نمیشود
تا کوههای سر به هوا مثل برف دیدنشان یکدیگر را زخمی ببینند