شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

لقمه در گلو مانده تیغ در جگر رفته

لقمه در گلو مانده تیغ در جگر رفته
می‌شمارم و دردم از حساب در رفته
«دلخوشی» چنان سنگی زیر برف جامانده
«خنده» با پرستوها باز هم سفر رفته
مثل گاز اشک آور قصه‌ام غم‌اندود است 
هر که پیش ما آمد با دو چشم تر رفته
می‌دوم ولی خشکی امتداد می‌یابد 
می‌دوم ولی دریا دور و دورتر رفته
کوه بودم و خود را زیر پاش گُم کردم 
وای بر فروپاشی! _ این منِ هدر رفته!
در کبودی قرمز آسمان چه دلگیر است 
خون بی کسان شاید از غروب سررفته
پرده را بکش مادر منتظر نخواهم ماند 
بی‌خبر نمی‌آید او که بی‌خبر رفته

سعید مبشر

تک نگاری

یک رومنس خانوادگی

یک رومنس خانوادگی

فرشاد سنبل دل

ملاح خشک‌رود

ملاح خشک‌رود

رضا رحمتی راد

شعرها

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

لاکریموسای

لاکریموسای

محمود بهرامی

خلیج

خلیج

امین رجبیان

سریده از سرا به سرسرا

سریده از سرا به سرسرا

لیلی گله داران