چه ضرورتی دارد زندان
وقتی تمام شهر
پر از انفرادیهای تاریک است
وقتی زندانبان
خانهایست به متراژ تنهایی
و هر اتاق
انفرادیِ لبریز از مرگ
چه ضرورتی دارد مرگ
وقتی
از اتاق و خانه و شهر و مرگ و تنهایی
بیرون هم بیایم
باز در قعر چشمان کودکی خسته
به تاریکی پناه میبرم!