شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چه جاهای نرمی داری، سر!

چه جاهای نرمی داری، سر!
چه خیسی!
چه خون و چشمی داری
من از وقتی نتوانستم به تو دست بزنم در فکر فرورفتم
صداهایی که نمی‌شنیدم دادم
و دیگر بیرون نیافتم
یک شب از خونم در جنگلی قریب، مراقبت کردم
یک شب، خُلق داشتم
و دستم خاک را کنار نمی‌زد
دو توله‌ی نقیض را با دو دست گرفته بودم شیرمی‌دادم
دو توله‌ی ناتنی که عدالتی مضاف برمی‌انگیزند در رفتار

سوها چشمند
صورت‌ها در امانِ ادامه‌ی خود هستند
سر، جداست
نرم و جدا و نمی‌فهمد
مثل امروز ادامه دارد
بی التفات
درون، دور است
بیرون، دور است
سرم، برفِ نوکِ کوه‌هاست
چشم‌اندازم، برف نوک کوه‌هاست

آتنا سلیمانی جمارانی

شعرها

و لبت دستش نمی‌رسد به من

و لبت دستش نمی‌رسد به من

علیرضا خسروانی

سربازها رفتند

سربازها رفتند

وجیهه نوزادی

آیا آن‌که در کوی الکل دست دراز می‌کند، به ماه می‌رسد؟

آیا آن‌که در کوی الکل دست دراز می‌کند، به ماه می‌رسد؟

فرزین پارسی‌کیا

در ساعات معینی از شبانه‌روز

در ساعات معینی از شبانه‌روز

مظاهر شهامت