شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چیده از دست حرف مردم ده، دور باغش حصارک چوبی

چیده از دست حرف مردم ده، دور باغش حصارک چوبی
گاه بایست بی تفاوت بود، خوش‌به‌حال مترسک چوبی
پشت هرپنجره پرنده‌ی نور، ماه تنها امامزاده‌ی ده
رازداران مرغ آمین‌اند، حجره‌های مشبک چوبی!
عشق در کارگاه نجاری، کُنده‌ای پیر را جوان می‌کرد
پر گشوده‌ست از صنوبر پیر، باز یک جفت پوپک چوبی
کاش می‌شد به کودکی برگشت! پلک بست و خیال‌بافی کرد:
زندگی با تو در دل جنگل، عشق در یک اتاقک چوبی!
از دبستان به خانه برگشتن، شادی عید و پیک نوروزی
زندگی یک هزاری نو بود در دل تنگ قلک چوبی!
لب فروبسته، مو فروهشته، من درختی به نام زن بودم...
آنچه از من تراش‌داده سکوت، شده یک ساز کوچک چوبی!

آرزو سبزوار قهفرخی

تک نگاری

شعرها

معنای هر کدام

معنای هر کدام

شاهین شیرزادی

کوه را با گلوله

کوه را با گلوله

دیار مردان‌بگی

باد سر میکوبد

باد سر میکوبد

فهیمه جهان آبادی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

مجید اجرایی