باگرامیداشت سی امین سالگردشهادت برادرم
روزی به خانهی بازمیگردند، سربازهای کهنهکار جنگ
درگنجهها ، تا میخورد روزی، پیراهنِ چرکِ دچار جنگ
یک روز، یک روزِ نه چندان دور، دوُرجهان را ریسه میبندند
با دستهای پیر وخشکیده، بیوهی زنان داغدار جنگ
از عکسهای کهنهی تاریخ، سرباز شادی بیتفنگ آن روز
بیرون میآید باسرود صلح، گُل میگذارد بر مزار جنگ
**
هرچند شاید آرزویی دووور... هرچند شاید آرزویی دیر
اما به پایان میرسد روزی، تکسرفههای پر غبار جنگ...