شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تابوت باردار

و خنده کلمه‌ای‌ست بی‌دهان
درجمجمه‌ی تاریخ.
شقیقه‌ی مرگ درعمق برگ ترس را می‌تپد.
در ذهن خیابان
امید را دار زدند
فریاد گونه‌هایش را خراشید
پستان‌ها رگ زدند
و شیر گرسنه در کوچه‌ها مشت می‌مکید
من اما درضلع باردار سنگ
در بن‌بست تابوت
آفتاب را به خیابان‌ها دوخته‌ام.

سروه مجیدی

تک نگاری

می‌بینمت حسین!

می‌بینمت حسین!

سیدعلی صالحی

شجریان و شعر

شجریان و شعر

طاها افشین

شعرها

پنج شعر از محمد منافی

پنج شعر از محمد منافی

محمد منافی

مقدم بر لی لی  در سرزمین رقص

مقدم بر لی لی در سرزمین رقص

امیر خان پرور

پنج شعر از سیروس نوذری

پنج شعر از سیروس نوذری

سیروس نوذری

هرگز در پیِ صندلی خالی

هرگز در پیِ صندلی خالی

قاسم آهنین جان