شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تابوت باردار

و خنده کلمه‌ای‌ست بی‌دهان
درجمجمه‌ی تاریخ.
شقیقه‌ی مرگ درعمق برگ ترس را می‌تپد.
در ذهن خیابان
امید را دار زدند
فریاد گونه‌هایش را خراشید
پستان‌ها رگ زدند
و شیر گرسنه در کوچه‌ها مشت می‌مکید
من اما درضلع باردار سنگ
در بن‌بست تابوت
آفتاب را به خیابان‌ها دوخته‌ام.

سروه مجیدی

تک نگاری

شعرها

رحیل

رحیل

بهاره فریس‌آبادی

از ما دو نفر

از ما دو نفر

سعدی گل‌بیانی

این کشکرت‌های اخبار

این کشکرت‌های اخبار

حامد پورشعبان

به موازاتِ دریا

به موازاتِ دریا

راد قنبری