تاریکیِ بهشت معدنها را شبو روز
شبو روز
بر برگهای یخچالی؟ لـ لـ لـرزیدن
نشده ارتباط چشمی بگیرم با خودم دم دم
بدون دلهره کلمهای؟ رد و بدل دل دل
این من نیستم به پژواکگویی دُدُچار
این خودمم؟ به پژواکگویی دُدُدُدُ
من تنها به تکـ واجی من تنـ ها به (چی بود؟ ( اکتفا اکتفا
من تنـ ها در نظام مطابقهاش دچار مشکلاند من مشکلاند مشکلاند
من؟ تنـ ها با فرو شدن در برگها ی یخچا لی چــــا لــــ
مَـ ن تنـ ها با بههمخوردندددندانها (ازچی؟(چی(چی
این خودمم به راه
افتاده
در طبقاتِ
بهشت
این خودمم قرچ قرچ درحال جویدنِ زغال سنگِ صـ صِـ صـِدام
در گلوگاه تنگ معدن این خودمم دم دم دم دم
(((در چنگال... ) (((( در چنگ؟ ((((((((( ؟
هـــی!
من جوابی ندارد برای خود م !