شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

به سرخ‌پوستانه‌ترین شکل ممکن

به سرخ‌پوستانه‌ترین شکل ممکن
از فوارگی‌ام
بیرون می‌زند
به بابونه رفتن همانا
با خودش هیزم آورده است
شام شب‌مان در قابلمه‌ای سیاه
ادامه‌ی کدوهای روز
از زیر سبیل‌های بلند پدربزرگ تو می‌رفت
و دود بالا می‌زند از فوارگی‌اش
اجاق عزادار دست‌هایت بود مرضیه
ساعت یازده کنارش کشک ساییده بودی
قوری عزادار دست‌هایت بود مرضیه
تفاله‌های آخرین چای قبل از رفتن دم داده‌ات را
باد تا کرته‌های رودخانه برده است
بوی خون می‌آورد
از جنوب
از میان کوره‌ گزها
لقمه‌ی نان در دهان مادر
شور‌شورانه
عزادار دست‌هایت بود مرضیه
گرگ‌های گرسنه
پستان‌هایت را ...
بدون تعارف 
به شغال‌ها نمی‌شود چیزی بگویی
شغال شغال است
برادری‌اش با سگان زرد
چشم‌هایت را هم خورده بودند
و کبودی‌های کشاله‌ی رانت
کابوس‌های خواهر دوقولویت شد
چهارده سالگی‌ات عزادار دست‌هایت...
مرضیه
موهای بلندت
به شاخه‌های کنار  پیچیده
باران که بند بیاید
سگ‌های پدر
برای بردن انگشتانت
به کوه می‌آیند
بهمن‌ها
دختران زیادی را به کشتن داده‌اند
دختران زیادی را بهمن‌ها
بهمن‌ها
بهمن ماه
 

عاطفه پژمان

تک نگاری

آشناترین شکل شعر

آشناترین شکل شعر

علی مسعودی نیا

گل فندق

گل فندق

کیوان نریمانی

شعرها

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

ویدا حمیدی

 نه این کوچه‌ی پیچ در پیج

نه این کوچه‌ی پیچ در پیج

سیروس رومی

در باغ

در باغ

شاپور جورکش

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

جواد محمدی فارسانی