شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دهانت را ببندم یا دهانم را تو می‌بندی؟

دهانت را ببندم یا دهانم را تو می‌بندی؟
بر این زخم مداوم من بخندم یا تو می‌خندی؟
تمام حرف‌هامان مثل دودی در هوا گم شد
بزن حرفی کلامی تا بیاسایم هر از چندی
زبان بگشا و دشت نی‌شکرها را پریشان کن
که از لب‌های تو افتاده در چای دلم قندی
هوا سرد است و بهمن مرگباران می‌وزد در مه
تو اما آتشی در قلب خاموش دماوندی
تمام شهر از تاب و تب تو تلخ می‌سوزد
چرا یک لحظه آن چشمان سوزان را نمی‌بندی؟
قفس باریده بر این شهر یا جان را قرق کردی؟
که مردان قبایل جمله جان دادند در بندی
تماشا می‌کنم امواج ساحل را شبانگاهان
که پشت هیزی فانوس‌ها دارند پیوندی
تو دلتنگی و من دلتنگ و هر دو سخت دلتنگیم
بیا جا خوش کن این‌جا توی آغوشم به ترفندی

زری کاربخش راوری

شعرها

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی

آه از این‌همه هجرتِ بی رفتن

آه از این‌همه هجرتِ بی رفتن

سیدعلی صالحی

کابوس

کابوس

امیربهادر کریمی

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

نسرین بشردوست