کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد 1368، دهدشت.

بِالْفَحْلـَگی

با سنی در حال آب‌شدن
در مدارِ شهری زوری
خط استوایْ  درازای کمربندم
متراکم‌ترین
کلمه‌ی عالم زبرین را
 تنهایی را
تا آخرین سوراخ 
جا که سلب می‌کند
امکان پکیدنش را
طول می‌دهد

کدام جانور اشتباهی دَرَ خانه‌ی ما 
به‌ فحلْ آمده بود
که مرا به جرم سَرِخَربِگیری 
از هواخوری (تنها سهمم از خوراک روزانه)
به انفرادی برده‌اند با شاکی‌ای خصوصی
ابرنرینه‌ای که دهگان تخم متوالی
در کمتر از نیمی از عمر شریفش انداخته
و تنها شرط رضایتش از من
سرودن غزلی عاشقانه‌ست
در وصف انتهایی‌ترینِ گل‌اندامش,
بی‌مقدمه‌ای شعریـدم:
ما دو دیوار خرابه‌ایم
قوزک‌به‌قوزک هم
که دیگر سایه‌ای 
برای خنک‌کردن جای ‌خوابی نداریم.

اعتراف موخر 
و موعظه‌ی زنده روی آنتن
 که شِر نگو 
تو که عشق را
با خاک‌ بَرسَری اشتباه گرفته‌ای!
عشق می‌تواند هر حرفِ زده‌ی زیرِ لحاف باشد
(صد سلام و درود به شب هم‌خوابگی ننه‌وبابای گل‌اندام)

با سنی در حال آب‌شدن
در مدار شهری زوری
نصف‌النهارْ  ┐ درازای کراواتم ┌
متراکم‌ترین
کلمه‌ی عالم زیرین را
مرگ را
تا آخرین گره 
جا که سلب می‌کند
امکان پکیدنش را
طول می‌دهد
 

جمال‌الدین بزن