شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بگویم که باد رشته‌های یال را به کجا ببرد؟

بگویم که باد رشته‌های یال را به کجا ببرد؟
وقتی که گنجشک
بر لاشه‌ی شیر
تلخ می‌رقصد!

تصور غذا از من
آنقدر بعید بود
که انداختن طناب بر گردن رودخانه!
طعمه بود استخوانم
کتف مرا به دندان گرفت کفتار
با تنی که نیمی از آن دیگر نبود
به راه افتادم!
من رفته بودم اما پاهایم نیامده بودند

تابستان بهتر از همه
جاهای عمیق رودخانه را می‌شناسد
باید از او بپرسم کجا می‌شود
آنچنان غرق شد
که بیشتر از مرگ‌ بمیرم!

میثم متاجی

شعرها

آیینه می پرسد: چطوری؟!

آیینه می پرسد: چطوری؟!

بابک دولتی

از ما دو نفر

از ما دو نفر

سعدی گل‌بیانی

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

کوروش رنجبر

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی