شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

خون گل سرخ

دشنه‌ای تشنه‌ی سحرگاه ز دروازه شهر
بی‌گذرنامه گذشت
وز کلاغ پیری
که سفرنامه‌نویس سفر گل‌ها بود
آشیان گل سرخ،
خانه‌ی نرگس و یاس را نشانی می‌خواست

زاغ گفتا: ته آن باغ پر اندیشه‌ی سبز
پشت آن سرو بلند
چند بوته گل سرخ
نیمه شب‌ها آواز شکفتن می‌خوانند
باغ پر می‌شود از رایحه‌ی نرگس و یاس

دیدم آن لحظه که خورشید دمید
دشنه‌ی لب می‌لیسید
لبش آغشته به خون گل سرخ

محمدمحسن سوری

تک نگاری

به وزنی از دنیا

به وزنی از دنیا

یداله شهرجو

شاعر شهودها

شاعر شهودها

شوکا حسینی

شعرها

برادرم دیشب درگذشت

برادرم دیشب درگذشت

عبدالله علوی

ای دوریِ نزدیک

ای دوریِ نزدیک

هادی میرزانژاد موحد

شرجی یک کابوس!

شرجی یک کابوس!

شهرام شهیدی

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش