شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

خون گل سرخ

دشنه‌ای تشنه‌ی سحرگاه ز دروازه شهر
بی‌گذرنامه گذشت
وز کلاغ پیری
که سفرنامه‌نویس سفر گل‌ها بود
آشیان گل سرخ،
خانه‌ی نرگس و یاس را نشانی می‌خواست

زاغ گفتا: ته آن باغ پر اندیشه‌ی سبز
پشت آن سرو بلند
چند بوته گل سرخ
نیمه شب‌ها آواز شکفتن می‌خوانند
باغ پر می‌شود از رایحه‌ی نرگس و یاس

دیدم آن لحظه که خورشید دمید
دشنه‌ی لب می‌لیسید
لبش آغشته به خون گل سرخ

محمدمحسن سوری

تک نگاری

شعرها

شهر شیهه می‌کشد

شهر شیهه می‌کشد

طاهره خنیا

سرآخر

سرآخر

ستار جانعلی‌­پور

با چشم‌های نصفه‌خمارت 

با چشم‌های نصفه‌خمارت 

شهرام میرزایی

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

زری قهار ترس