زخم بستر به روایت تصویر در مختصر چین بر پیشانی
رفته از دستهای متمرکز ثانیه بر پوست
در استهلاک تاریخ
از یادی که تو بودی
و خاطره پیش از اینکه رجوع کند رسوخ میکند
ای رنج
ای رنج عظیمالجثه در لباس شهر
ای رنج عظیمالجثه در پوست
ای رنج عظیمالجثه
ای رنج
ای دوست
حجمت را استعاره شو
در دستهای مزلف مجهول و
پاهای موازی
حجمت را ستاره شو
و به ستارخان بگو
بیش از اینکه انقلاب باشی خیابانی
و خیابان یعنی خاطره
یعنی رنج
یعنی سربار حجم پاهای مفرد
ایستاده بر بدن
در تهوع ستونهای محترم
از تحول ستونهای حوادث فقرات
در اشکال موازی من در منهای من و
انحصار تکامل کلمات متون بر ذهنی بدهکار و بدکار
افتاده در تکملهی دستها به نشانی تسلیم
و احتزاز رنج در پستوی پستانهای وهم
در لباسی مغشوش از تنهایی
برانگیخته از سرریز لغت در الفت متن با مزخرف در لکنتهی حروف لکاتهی ناامن
و پافشاری شلختگی جمله از حضور گاه و بیگاه اتم در پوست ترجیعبند بند بند بدنت
بدن در بند
بدن محبوس
بدن آشفته از وهم تنهایی
وهم دیوارهای مسکوت
وهم مشاعرهی رنج بر شکافهای رنگِ نشسته بر دیوار
دیوانگی از حد که بگذرد جلد شب از پاهای سقف آویزان است
من در تتابع اضافات لحظهای غلیظ را دفن میکنم
و پاهای مفرد
پاهای موازی
پاهای متواتر از امتداد رنجِ شب را قطع نمیکنند
ای رنج عظیمالجثه
ای شهر
من تو را روزی سهبار سر میکشم در بستر سرریز کلمه
در زخم
و تو هر بار به شکل تازهای از خیابان عبور میکنی
بی که شعر باشی
بی که کلمه
بی که حتی فکر کرده باشی اینجا کسی مرده است