خاکستری،
رد ترمز لاستیکهاییست که سَر میبرند
سرخ،
سکوت بالهای یک سنجاقک است
لای برفپاککن
و تارتار سپید مرا انگار
وسط جاده گسترانیدهاند
هر تابلو
نشانی از سراب آباد دیگریست
هر درخت
آماجِ خراش گونههایی سهمگین
هر صبح،
این جاده به رنگیست
خاکستری،
سرخ،
سپید...
پرندهای غمگین
روی آشیانهای خسته!