جز آخرین غزل که به نامت شهید شد
آتش به جان هر که زدی بایزید شد
یک لحظه از تو گفتم و یک قوم سر سپرد
گویی هر آنکه گشت مرادت، مرید شد
خلقت حدیث آینهای تکهتکه بود
هر کس شبیه آنچه در آیینه دید شد
زخمی بزن که شب، شبِ یلدای بیکسیست
مویم به یُمن بخت تو امشب سپید شد
در انزوای بیکسیام نالهای شکست
شیطان پدید گشت و خدا ناپدید شد