رعشه میان کوبش یک سازِ بددهن
پسلرزههای نیمهی بالاییِ بدن
شورِ میان ولولهی ساقهای لُخت
رقصِ تو در برابر شخصی بهجایِ من
قفل نگاه مست تو در چشمهای او
بازیِ چشمهای تو با فعلِ خواستن
رنگ عسل، اشارهی انگشت و طعم بخت
کامِ تو در حلاوتِ جامی پر از لجن
گم شد صدای آنکه تو را دوست داشت در
لی لیِ لابهلایِ لب یک قطار زن