شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

به‌دست همه چراغی بود

در كوچه كه رفتیم به‌دست همه چراغی بود
كه باید می‌سوخت
پس این‌همه ظلم
این‌همه ناخرسندی
به كجا رفت؟
كه ما را هم فراموش كرده بود
آیا شما صدای چک‌چک آب را در شیروانی می‌شنوید؟
ما كه شنیدیم چه عاطل‌و‌باطل شدیم
و نمی‌خواهیم گریه كنیم
چون امیدواریم به حروف عشق برسیم
می‌خواستم با حروف عشق
برای همیشه طغیان كنم
سلام به طغیان كه سرچشمه‌ی تمام خوشبختی بود.
 

احمدرضا احمدی

شعرها

من با تمام دخترانی که در خواب دیدی فرق دارم نه؟

من با تمام دخترانی که در خواب دیدی فرق دارم نه؟

تمنا مهرزاد

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

زری قهار ترس

سه شعر از علی بیکی

سه شعر از علی بیکی

علی بیکی

نشستم بی‌تفاوت روبه‌روی ماه در کافه

نشستم بی‌تفاوت روبه‌روی ماه در کافه

مهدی مهدوی