در كوچه كه رفتیم بهدست همه چراغی بود
كه باید میسوخت
پس اینهمه ظلم
اینهمه ناخرسندی
به كجا رفت؟
كه ما را هم فراموش كرده بود
آیا شما صدای چکچک آب را در شیروانی میشنوید؟
ما كه شنیدیم چه عاطلوباطل شدیم
و نمیخواهیم گریه كنیم
چون امیدواریم به حروف عشق برسیم
میخواستم با حروف عشق
برای همیشه طغیان كنم
سلام به طغیان كه سرچشمهی تمام خوشبختی بود.