شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

به‌دست همه چراغی بود

در كوچه كه رفتیم به‌دست همه چراغی بود
كه باید می‌سوخت
پس این‌همه ظلم
این‌همه ناخرسندی
به كجا رفت؟
كه ما را هم فراموش كرده بود
آیا شما صدای چک‌چک آب را در شیروانی می‌شنوید؟
ما كه شنیدیم چه عاطل‌و‌باطل شدیم
و نمی‌خواهیم گریه كنیم
چون امیدواریم به حروف عشق برسیم
می‌خواستم با حروف عشق
برای همیشه طغیان كنم
سلام به طغیان كه سرچشمه‌ی تمام خوشبختی بود.
 

احمدرضا احمدی

شعرها

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

فهیمه جهان آبادی

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

هوشنگ رئوف

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

مجتبی هژبری