شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مخواستو نگو دل مه ول نمسته

مخواستو نگو دل مه ول نمسته
شانومه و ارمت که دل بسته 
رستم! امو مردینه که بی ارغن
اوم داده نو پشت غصه ره شکسته 

مگو مگه از تاس دس نورو
چخلکه اوه دشتنو ودشته 
از رند سورن، ته لیث صفاری
رو بازول تو ستادنو مرد شته 

این‌جا صد‌و‌بیس روزه که باد اومده 
تا کوش کشه نوم تره و چش دنیا 
خور شته که شر سوختیه داری 
ام یک گل جا، که مونده پو ور جا

ببو  اگه قلعه رستم بینی 
که شتو سر خا و آسمو داده
اق داره خا مرزبون، ور ایرو 
فرزندیو جو کنده نو جو داده

ور خشت و گل دنه غلامونو 
ور چادر بر تو ،لنگته سر تو 
ور سرخ و سفید و سوز کاکل تو 
خون ما منا ندره و پینر تو

ساناز شهنوازی

شعرها

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

هوشنگ رئوف

و آینده‌ام را درخت کرده‌ا‌‌ند

و آینده‌ام را درخت کرده‌ا‌‌ند

شاهنده سبحانی

تو رفته‌ای 

تو رفته‌ای 

سارا خلیلی جهرمی

 فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

سوری احمدلو