شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مست که می‌شود از تجرع نفت

مست که می‌شود از تجرع نفت
لعنت از رگ‌هایش بالا می‌آید
و شمشیر
با جوهر حدید
از مچ‌هایش بیرون می‌زند

قفل می‌کند تاریخِ لب‌های تو از لکنت

طوفان
تن‌هایت را در روزنامه‌ها 
از هم می‌درد
زلزله
گلدان‌هایت را می‌شکند
و دروغ
در انتحار تاریخ
جامه عوض می‌کند

در دروازه‌های شهر سوخته
سریش 
در شیرازه‌ی بزاق‌ها
پودر می‌شود
و عشق
در پاشیدگی قوافی منظومه‌ها
و عفونت دماغ‌ها
به خواب می‌رود

تاریخ چشم‌های تو اما
به آرامی 
دروازه‌های قرون را فتح می‌کند
تا در میلیون‌ها جنین 
پلک بگشاید
 

ابراهیم محبی

شعرها

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

حمید حسینیان

خیابان‌هایی هم  هستند

خیابان‌هایی هم  هستند

پروین نگهداری

روژان

روژان

سیدعلیرضا ذوالفقاری

جمهوری

جمهوری

لیلا ساتر

ویدئو