شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از ابر می‌گسلد زنی بی‌بال

از ابر می‌گسلد زنی بی‌بال
بی‌دستور
بی‌اسم
بی‌زبان
که تنها در ذات معنا می‌شود
تا صرف کند در صیغه‌ی مبالغه
نامش را در مفاعله
روحش را در مبادله
جسمش را در معامله
و صرف کند در فعّال
فعلی در قتّال
اسمی در ستّار

دو خیابان آن‌سوتر
شبحی در تاریک روشنای تیرها
تن به سایه می‌ساید
زنی می‌رسد 
در منازله
بی‌بال و با تپش
بی‌ابر و با تپش
با ذات و بی‌تپش
صرف می‌کند در چهارده صیغه تمام مضارع را

زنی باران‌ شده می‌پراکند از خویش
می‌بارد معاشقه را در رگ
می‌لرزد مکاشفه را در پوست
و تمام استخوان‌هاش
از اسم‌های لاینصرف
فرو می‌ریزد.‌‌.‌.

ابراهیم محبی

تک نگاری

شعرها

 از امید و ناامیدی

از امید و ناامیدی

عبدالعلی عظیمی

آه ای غرور متصل به غم

آه ای غرور متصل به غم

احمد امیرخلیلی

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

نسرین بشردوست

بی‌شرف های دور من: بسیار

بی‌شرف های دور من: بسیار

فرزین منصوری