شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

من خرده‌شیشه‌های زنی توی آینه

من خرده‌شیشه‌های زنی توی آینه
حال همیشه‌های زنی توی آینه

تنهاتر از گذشته و مردم گریزتر
از لحن گریه‌های خودم، تند و تیزتر

پنهان شده‌ست زیر دو تا دست، صورتم
چیزی نمانده... من همه‌ی واقعیتم

دائم میان خاطره‌ها جست‌وجو شدم
سوراخ‌سنبه‌های قدیمی خانه را
ما سال‌هاست زیر همین سقف، خسته‌تر
کش می‌دهیم رابطه‌ای احمقانه را

یک عمر گریه‌های پراکنده در زمان
جا‌مانده از گذشته و دور از همیشه‌هات
پای برهنه رد شدم از دردهای تیز
دائم شکست‌خورده‌ام از خرده‌شیشه‌هات

هرچند رفتنی شده‌ام... مانده‌ام هنوز
یادم نداده‌اند که باید عبور کرد
یادم نداده‌اند که در راه آمدن
باید مسیر رفتن خود را مرور کرد

یک زخم چرک‌کرده‌ی ضدعفونی‌ام
که در تماس با تو و یک دست خونی‌ام

که سردم است... که عضلاتم گرفته است
که چهره‌ام شکسته و ماتم گرفته است
 

که سال‌هاست له شده در بی توجهی
زیبایی غلیظ زنی از درون تهی

تحریک بی‌تفاوت تنهایی تنم
که رفته رفته بی تو و لبریز بودنم
با هر نوازشی به تو نزدیکتر شده
احساس دست خورده‌ی دوشیزه بودنم

جا مانده است در تن من شیره‌ی تنت
آغوش چسبناک تو در خواب‌های نوچ
بیدار مانده پشت دو تا پلک نیمه باز
تکرار هرشب تو در آن صحنه‌های پوچ

با فکرهای درهم جسته گریخته
با آبروی رفته و آبی که ریخته

با جزئیات چهره‌ی من توی چشم‌هات
با خرده ریز خاطره‌هایم چه می‌کنی؟
با دست تو که غرق شوم یک جنازه‌ام
وقتی به روی آب بیایم چه می کنی؟

صدیقه حسینی

تک نگاری

شعرها

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

زینب حسن پور

دنیا

دنیا

علی باباچاهی

بدون وقفه دویدن

بدون وقفه دویدن

فرزین منصوری

هر چکامه تیغی برای خودزنی

هر چکامه تیغی برای خودزنی

شهریار کوراوند