شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

خانه دلتنگ غروبی خفه بود
مثل امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از...

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشــت پـر مـلال مـا پـرنـده پـر نمی زند

...

چه غریب ماندی ای دل! نه غمی، نه غمگساری
نه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری

...

ارغوان،
شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی‌ست...

تک نگاری

میبینمت حسین !

میبینمت حسین !

سید علی صالحی

شعرها

در باغ

در باغ

شاپور جورکش

چوار

چوار

احمد کریمی

چشم‌هایم زبان منند

چشم‌هایم زبان منند

فیروزه برازجانی

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

ویدئو

خیمه شب باز

خیمه شب باز

سعدی گل‌بیانی