شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آن‌که دیشب 

آن‌که دیشب 
خود را به خوابم می‌زد
خدای تو بود 
و من کنار نرده‌های شکسته‌ام
سال‌ها بود 
که خود را به بیداری زده بودم

دست بر دسته‌ی خنجری
در غلاف پهلویم
با مشتی گره‌کرده 

سقف جهان شکسته بود
و خدایت از تو گریزان

و غم‌انگیزتر آن‌که
هیچ‌یک به هم پناه نمی‌بردیم

خواب 
آرام‌آرام
 که پا می‌شد از من

خیال هر‌دومان  
بر تخت جهان
جا می‌ماند

سعید رشیدی

شعرها

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

جواد محمدی فارسانی

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

مریم حاج محمدی

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

کوروش رنجبر

مزامیر غریزی

مزامیر غریزی

علی الفتی