شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آن‌که دیشب 

آن‌که دیشب 
خود را به خوابم می‌زد
خدای تو بود 
و من کنار نرده‌های شکسته‌ام
سال‌ها بود 
که خود را به بیداری زده بودم

دست بر دسته‌ی خنجری
در غلاف پهلویم
با مشتی گره‌کرده 

سقف جهان شکسته بود
و خدایت از تو گریزان

و غم‌انگیزتر آن‌که
هیچ‌یک به هم پناه نمی‌بردیم

خواب 
آرام‌آرام
 که پا می‌شد از من

خیال هر‌دومان  
بر تخت جهان
جا می‌ماند

سعید رشیدی

تک نگاری

شعرها

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

رؤیای پلنگ

رؤیای پلنگ

علیرضا آبیز

پس اگر ناپدید نمی‌شوم

پس اگر ناپدید نمی‌شوم

محمد انتظاری

یا زخم زبان بر سر قلبم نگذارید 

یا زخم زبان بر سر قلبم نگذارید 

علیرضا میرزاخانی