به هر طرف فکر کنم
به بالکن ختم میشود
امروز زمین تندتر میچرخد
بخشهایی از من سرگیجه دارند
و ارتفاع حرفهای عجیبی میزند
گلدانهای شکسته
و گربههای در فکر فرار
خبرهای خوبی ندارند
از این خانهی بههم ریخته
هیچ زلزلهای عبور نکردهاست
هیچ قطار وُ
هیچ گوزن وُ
هیچ حملهای
انفجار از درونم شروع شده بود
و عاقبت لبهایمان را
تکهتکه کرد