کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد ١٣٦٠، تهران.

درخت زندگی ۲۱

رنجِ انارها/ لَذَّتِ تراوُش/ بود/ وقتی/ که انگشت‌های/ جوینده/ از این/ مسیحانِ/ سُرخ وُ/ وَرَم‌دار/ پهلو/ می‌درید؛ 
خونِ انار/ بر دیبای/ زمانِ سفید/ کیفیّتی/ شاعرانه داشت، وقتی که راز/ سر بر مُهر می‌نهاد، پشتِ شبستانِ خاطره،
پیش از آن‌که مؤذّنِ لال/ با آن صدا که/ نه می‌نشست وُ/ نه برمی‌خاست، یک‌جور دردِ تجلّی را –گویی، قُدسی‌– 
در گلو/ احساس می‌کرد وُ/ از بناهایِ مورَّبِ باد/ فراز می‌شد؛ 
انارِ سرنگون/ پهلودریده/ دهان‌باز/ با پُرزهای دانه‌دانه‌ی زبانِ شکافته‌ سَرَش بالا،
تا غایتِ درخت، می‌پرسید: «ایلی، ایلی، لِمّا سَبَقْتَنی؟» 
درخت را، اما، پاسخی نه؛
شاخه‌هاش، در رقصِ بی‌اعتنا، نیم‌تاج‌های اسلیمی وُ قُزَحانِ غَمام برمی‌داشت، بی‌که به‌جز برگ‌پوشیِ عریانیِ خویش
کاری‌؛ بی‌که به‌جز در گره‌گاهِ خودْگسستگی / پیوستِ با خود را/ انتظاری؛ 
در تعقیبِ/ شاخه‌هاش/ که در تعقیبِ آفتاب،/ تا خَمِ آن راه‌ها/ که می‌بُرْد/ در کنج‌های گرفتارِ هوا
لای کثرتِ/ دست‌هاش، در کَژیِ ازدحامِ طاقِ شکم‌داده‌ی شاخ‌سارهاش
در نقشه‌ی/ پُرتصادفِ/ رُستن‌هاش/ که تنیده‌ی توی خودش، 
که جویای خودش در هرآن بیرونی که نه بود وُ نه داشت؛ 
با فرزندِ شهیدِ خویش، که پای خویش، باری، نظرش/ نبود
که جز تنیدنیْ موج‌انداز/ در رفعتِ خورشیدسای خود نداشت رسالتی؛ 
پای/ ریشه‌هاش امّا، قصّه‌ دیگر بود؛
خونِ انارها/ در متنِ/ صبوریِ خاک/ به هم/ موّقرانه/ راه/ می‌بُردند/ تا باریکه‌ی/ خونیْ
مَلَس/ تَظَلُّمِ فجیع/ در این حریمِ/ سبز را/ به دست‌گاهِ/ حسّیِ/ ریشه‌های/ خُفته‌به‌خاک/ برسانَد؛ 
تا اراده‌ی/ ریشه‌ها/ به شهادتِ زمان/ جانِ دوباره گیرد؛
تا/ در همهمه‌یِ/ چوبینِ خود/ ریشه‌ها/ سر نهاده/ بر شانه‌ی هم
مکدّر وُ‌ عاص/ خاطره‌‌ای را/ از نو/ یاد آورند؛
تاکه/ دیگربار/ نقّالِ/ صدیقِ/ خونآبه‌ها/ باشند؛
تا مجاریِ/ عمود/ بر پیکرِ/ درخت، آن خونی/ که بالا/ می‌آورند را/ به سطحِ/ هوشیاریِ/ درخت/ باز رسانند؛
تا درخت - که از عشوه‌ی/ هزارتوی/ سبزِ خویش/ سَر می‌رود - در آوندهایِ 
حافظه‌/ طعمِ/ خونی/ که به‌پاست را/ بشنود؛
تا/ هوسِ/ مرکرّرِ/ خدایی/ کند؛ 
تا/ شکوفه‌های انار/ از روزنه‌های/ غفلتِ انگشت‌هاش/ سر بزنند، از نو وُ – اگر که بنگری از دور – 
قدِّ درخت/ زیرِ بارِ/ رسولانِ سرخ‌/ خَمی از/ خضوع/ بردارد.

علی ثباتی