شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سرگیجه

قرار نبود امروز را له نکنی؟
شال‌گردنم که پشمی نیست
چرا تمام سطوح را گردگیری کرده‌ای؟

منحنی‌ها و شعاع روز
در من پیچیده بودی انگار
در سکته‌ی ناقصی به ناتمامی رسیده بودی انگار
مراقب باش
آن پیچش تند
خرده‌هایی‌ست که بر زمین ریخته بود
وقت نبود
تاریک بود
منحنی‌‌ها بر کسری از من در سقف شکسته بودند

بر ورقه‌ای از کاغذ، امواج سکته کرده‌اند
اتصالی نیست
سرگیجه کوتاه است
دستم به سقف نمی‌رسد
از مو هم به آن طناب باریک بند نیستم...

همین!
خیابان تصویر من نیست
تصویر تند عقربه‌های کور است
اسیر ثانیه‌ها بوده‌ام
و آب که قطره‌قطره بر سینک می‌چکید...

این شبح که در من پیچیده است
به تیک‌تاک ساعت می‌ماند
چند ساعت است که خواب بوده است؟
 

رزا جمالى

شعرها

تبانی

تبانی

رویا الفتی

باران‌ها

باران‌ها

محمد ویسی

تو در جانِ منی... دوری نکن دردت به جانِ من!

تو در جانِ منی... دوری نکن دردت به جانِ من!

حامد ابراهیم پور

می‌آیی 

می‌آیی 

م. مؤید