شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

می توانم حس کنم

می توانم حس کنم
وقت‌هایی که خانه نیستم
اسم کوچکت
از میان کلمات شعرم بلند می‌شود
چرخی در خانه می‌زند
و عطرش را به آشپزخانه و ایوان می‌پاشد
همین است که خانه بوی بهشت می‌گیرد
سی سالگی‌ات
از قاب عکس بیرون می‌آید
می‌رود جلوی آینه
دستی به سر و گوشش می‌کشد
و لب‌هایش را
از همیشه سرخ تر می‌کند
همین است که این عکس
همیشه زیبا می‌ماند
به خانه که بر‌می‌گردم
می‌شود حس کرد
به‌تازگی کسی این‌جا بوده
کسی که با تمام زیبایی‌اش
بر‌می‌گردد
به دفتر شعر
به قاب عکس
به خاک.

نیما عزیزی

شعرها

آه از این‌همه هجرتِ بی رفتن

آه از این‌همه هجرتِ بی رفتن

سیدعلی صالحی

رنگی بر دهان مرده ام بزن

رنگی بر دهان مرده ام بزن

فهیمه جهان آبادی

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

سید حامد معراجی

از آن آغاز... زخمِ دایه بر قُنداقه‌ام باقی‌ست

از آن آغاز... زخمِ دایه بر قُنداقه‌ام باقی‌ست

حامد ابراهیم پور