شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

باد از هر کجا که می‌گذرد

باد از هر کجا که می‌گذرد
دیگر باز نمی‌گردد
سکوت را در دهان‌مان می‌گذارد
و لب‌ها
بی صدا یکدیگر را می‌خوانند
باد از هر کجا گذشته بود
می‌دانست
ما تنهاتر از آنیم که به تنهایی‌مان پناه ببریم

نیمه‌ی شهر
نیمه‌ی دیگر شهر
پر از نجواست
درختان خبر باد جن زده را به‌هم رسانده‌اند
درخت‌ها
با برگ‌های پریده‌رنگ به راه افتاده‌اند
و تنها
رد پاهایی بر خیابان مانده بود

آن سوی شهر 
باید کسی باشد
که باد را در توبره‌ای گرفتار کند
و با آیینه و سنگ
او را از خودش بیرون بکشد.

شیوا خالدی نیا

تک نگاری

شعرها

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

درخت زندگی 44

درخت زندگی 44

علی ثباتی

تدفین

تدفین

داوود سعیدی

گل مشکیجه

گل مشکیجه

مجتبی دهقان

ویدئو

خیمه شب باز

خیمه شب باز

سعدی گل‌بیانی