شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

باد از هر کجا که می‌گذرد

باد از هر کجا که می‌گذرد
دیگر باز نمی‌گردد
سکوت را در دهان‌مان می‌گذارد
و لب‌ها
بی صدا یکدیگر را می‌خوانند
باد از هر کجا گذشته بود
می‌دانست
ما تنهاتر از آنیم که به تنهایی‌مان پناه ببریم

نیمه‌ی شهر
نیمه‌ی دیگر شهر
پر از نجواست
درختان خبر باد جن زده را به‌هم رسانده‌اند
درخت‌ها
با برگ‌های پریده‌رنگ به راه افتاده‌اند
و تنها
رد پاهایی بر خیابان مانده بود

آن سوی شهر 
باید کسی باشد
که باد را در توبره‌ای گرفتار کند
و با آیینه و سنگ
او را از خودش بیرون بکشد.

شیوا خالدی نیا

شعرها

بمب

بمب

بکتاش آبتین

شرجی یک کابوس!

شرجی یک کابوس!

شهرام شهیدی

از اتفاق چشم تو باران به من رسید

از اتفاق چشم تو باران به من رسید

عادل سالم

منیک له خو مدا ونتر...

منیک له خو مدا ونتر...

جمیله چوپانی