شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بیرون یخ‌زده است

بیرون یخ‌زده است
و آپارتمان پایی ندارد
که از خودش به خودش بگریزد
درون یخ زده است
و آپارتمان جیبی ندارد
که دست‌های نداشته‌اش را
در کنار خودش قرار دهد
بیرون از خانه یخ زده است
درون خانه یخ زده است
و برف
زیر گرفته است آدم‌ها را
تو اما با وجود این‌همه لباسِ گرم
از خودت هم بیرون زده‌ای
و خیره شده‌ای به انگشتان نوک تیز زمستان
آویخته از لبه‌ی شیروانی‌ها
آویخته از لبه‌ی نرده‌ها
آویخته از طناب رخت‌آویز
-چگونه گریه کنم برای لباسی
که دوست دارد پوست تنت باشد؟
این را می‌گویی و اشیاء را بغل می‌کنی
می‌گریی و اشیاء را بغل می‌کنی
و اشیاء
که نمی‌توانند دست لای موهای تو ببرند
که نمی‌توانند دست بر کمرت بیندازند
شب از راه می‌رسد
تو اشیاء را بغل می‌کنی
و برف اشیاء را زیر می‌گیرد

محمدعلی نوری

تک نگاری

آشناترین شکل شعر

آشناترین شکل شعر

علی مسعودی نیا

جنینِ گمشده

جنینِ گمشده

صابر محمدی

شعرها

دختر مو مشکی

دختر مو مشکی

شهریار کوراوند

شانم داوەتە بەر خۆر و

شانم داوەتە بەر خۆر و

میلاد امان الهی

به دور جای دوشیزه‌ی روشنی

به دور جای دوشیزه‌ی روشنی

محمود جعفری دهقی

همه در این آینه حضور دارند

همه در این آینه حضور دارند

احمدرضا احمدی