باید برخیزم
از عصارهی عَشقه
در معجونِ گازوئیل و روغن بریزم
تا عطری شود برای پیادهروی در خیابان تو
با خاک ارّه پاک کنم دستان سیاهم را
بشویم صورت چربم را با پودر برف
و زیر بغلم دارچین بمالم
برای تمام موتور ها که گاز میخورند دستی تکان بدهم
در ابر دود
خیابان که به نام تو باشد
من غریبی نمی کنم
در پیادهروهای تو قدم زدن
تماشای آرامش آدمهاست
باید نام کوچک تو را به یاد بیاورم.