شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نی‌لبک

عاقبت تو در ضخامت سطرها فرو رفتی 
حالا پنجره‌ای که سایه‌اش از تورق آسمان
 جذام می‌چکاند و طوفان  
 مرگ از وراثت انگشت‌ها پس می‌دهد
 سمت ازدحام سایه‌روشن این عصر 
بلم از رودخانه دمیدن
دوایر همرنگی‎ست پر از جماعت مصور دیوار 
از آتش بیفتد
صاعقه می‌بلعد در مواجه با شب
دارم صدایی که از تقارن دندان‌ها عبور می‌کند 
روی سطر می‌ریزم 
سنگی که در جعد گیسوان تو می‌پیچد
عکس به عکس کبوتر است 
انگشت بچرخانم می‌توانم تو را به مرکز ثقل نوشتار گره بزنم
نشانه بیاورم از رنگ‌های اساطیر
 از دال‌‍‌های به سبک جوانب منکسر از تشابه این فصل   
 در عضلات خواب‌رفته‌‌ترین تراوش دیوار بر جداره‌ی تکه‌سنگ
تاریکی از ارتفاع صامت مویرگ‌ها گذشته است
لهیده است
پرتاب بیفتد اعماق سردسیر نخ‌نما شده از رطوبت استخوان
 فواصل بیشتری‌ست در شیوع خیابان
 از تعویق عمودی سنگ و باد
می‌توانم رویش هندسی خون‌ات را 
در آواز گرمسیر تمایل کوچه‌ای بپیچانم
که روزی رؤیای در رودخانه شناور مردن را با زاگرس در میان گذاشت
چقدر در استحاله‌ی خیزران سبک شدن  
می‌توانست آداب سایه‌روشن کوچه، به خانه نیاورد 
چقدر دویدن حول و حوش فراغت نی‌لبک 
در ازدحام مفرط آویشن
کلافه از اعماق
گذشتن تاریکی‌ست
گفتم از مصب عصر شناور بلوط بتابد و شبدر
شناور رودخانه بپیچاند کم از غریزه‌ی این بلم
هوا هوای ایستاده به تعویق پس می‌دهد به پس‌زمینه‌ی شلوغی حفره‌ها 
 دارم از عفونت تابیدن در انقضای دسته‌جمعی عقربه
 در نوسان تشعشع اصوات
 اندام فسیلی گلدان بنفش می‌زنم به انحنای مسدودی غلیظ
 آویزان در حروف منقطع شده از شب
دارم از شمایل آن سوی شمایل تاریکی
خیره می‌زنم به سمت تکنوازی شورترین تکثر طوفان‌زا
شیوه‌ بیاورم نقب بیفتد از شناور دایره
تو
از غشایِ نازک پوست‌ام عبور کنی 
ممکن شوی!
ممکن شود!
 

افسانه نجومی

تک نگاری

شعرها

سیم‌های یک بمب ساعتی

سیم‌های یک بمب ساعتی

گروس عبدالملکیان

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

دهان خونی

دهان خونی

بکتاش آبتین

اگر  چاقو در پهلویم فرو کنند

اگر  چاقو در پهلویم فرو کنند

علی اکبر جعفرزاده