فلاش زدم
تا در عکسی قدیمی
آلبومی بپیچانم
که رودخانه به تن داشت و در
مناظر تاریکی سمت میگرفت پر از رطوبت ارتفاع
در اضلاع تراخمی
ماهگرفتگی تثبیت دوایر فرضیست در شنود خیابان
شنود گرفتم عکس از موازنه برگردد از احتمال
از آلبومی که عصرهای مذاباش
هراس از استعارهی مرگیدن از تراوش خاکستر
محدب به چشم میکشید و از خطوط محدب لبها
مختصاتی از نستعلیقخوانی چهرهام فرومیرفت در جعد مجعد موها
در چهارچوب جهانشمول حواشیِ کلاغ پَرِ مردهای
که از کبودی زخماش انقراض پرنده میتابد در انظار عموم و خصوص غریزی رگها
مینیاتورش را میتوانی در ابعاد درخت خلاصه کنی
به نیزاری که شیارهای منعطفی دارد با حواسی نوستالژیک
به عکس بچسبد میتواند در هذیانی برقصد تصاعدی
دلیل بگیرد از جوانب خاکستر
که از شلوغ، پدیدهی ثابتیست در گذر است و
گاهی هم رسوخ میکند به هلهلههای زنانهای چسبیده بهگونهای از بنفش
که در تداعی موهاش
ذهن ولرم رودخانه مزاح قدیمیست
کشالهی این حریق، مذاب به پنجره میتابد و
از حواس زمین پرت میشود به کمحواسی کوچهها
وقتی هنوز برشی از رودخانه در من شناورست
هنوز در من شناورست برشی از رودخانه در من شناورست
کم نمیشود از زمین
دایرههای جهانشمول
دایرههای نارس جهانشمول با ضرورت انقراض
تراخمی که بر فقرات میبالید
و از فقرات میتابید و البته سقوط مراحل ثابتیست
ببین! به الکن بودن دندانم متصلم
به ترسیم خیابان زخم بیفتد از مکالمه با شب
هنوز هم اما تأخیر از تباهی انگشتها میگذرد با فواصلی از عبور
ذائقهای که در تناقض اعداد دود میشود با لثههای خونی
و من که باآلبومی از الفاظ تصاعدی به خانه برگشتم
هنوز در توهم علتم
از تقارن معلول!