کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد ۱۳۷۳، شاهرود.

چون چهره‌ای آشنا 

چون چهره‌ای آشنا 
مرگ را می‌بینی بر درگاه خانه‌ای خالی

در من آواره بودند سه تن
خواهرانی دیوانه
که در سوگی بی‌پایان آرمیدند
چه کنم؟
قرعه‌ام نگون است 
و در چشم تاریکم
می‌بینم آن را که نمی‌شناسم
دست‌هایت را بر دست‌هایم نگه‌دار
تا حکایت کنم از آن‌ها که در گردنشان
 هراس ریسمانی محکم بود
و از ناشناس پشت درها قصه می‌گفتند
پنجره‌ها را باز کردند
 و در شکل پرندگانی که از کوچ بازمانده‌اند
به ابرها خیره شدند

و نخستین حکایت 
حکایت اوست که چون شیپوری‌های سپید 
از مکث طولانی شب در دهانش خسته بود
 و تابستان را بر مو سنجاق می‌زد
می‌گفتند در روزهای ابری
 صدای شکستن آب بر کف خیابان و خانه‌ها
صدای اوست
او که در اتاق‌های خیسِ گلویش غرق شد

غزاله مطلبی