کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد ۱۳۶۸، شاهرود.

مجموعه ی منتشرشده:

«تکه هایی از فراخی»، «رویداد ملکه»

به تلنگری، کودکی

به تلنگری، کودکی. به شفافی، آینه‌ی منی. چه رنگ جذابی داری، چه هیئت خواستنی‌ای. در کنار حماقتت و حقارتت باز هم جذابی که بشنوی دوستت دارم.
چه رنگی از چه کجای کسی در گوشه‌ی اتاقم به هم می‌رسی؟ چه رنگی؟ چه شکلی از چگونه‌ی حیرت چه کجایی؟ که این‌گونه متلونی، هربار به صورتی؟
چون روی به پنجره داری، زیبایی؛ و چون روی از پنجره بازمی‌گردانی زیبا، اگرچه در این دوبار، دو نفری، و اگر بخواهم درست‌تر بگویم در هر عکسِ هر لحظه‌یِ صورتت، ازین چرخش چند ثانیه‌ای‌ِ گردنت، انعکاسی از هزار کسی.
- صبر کن! خودت بگو، لطفاً! فکر می‌کنی برای من بسی؟
البته یک ببخشید هم به شما آقایان بدهکارم. چون دروغ گفتم. حالا که دوباره به یاد می‌آورم، در آن هزار انعکاس از خاطره‌ی پنجره، او فقط یک نفر است. دیگر است، حالا دیگری، حالا‌... .
آه! اگر بخواهم این جنون را از خودم شفا کنم – البته خودم که می‌دانم ندارم، اما دیگران انگار این واژه را به من بدهکارند – باید کاغذ دیواری شب را با لکه‌های درخشانش بکنم. حتا اگر تکه‌هایی جا ماند، یا دیوار زخمی شد. باید به خورشید تف کنم. آسمان را هم بزنم و برای همه‌ی کودکانی که تو به شکل خودت برای من فرستاده‌ای، پشمک ابر تعارف کنم. باید به خانه نروم، روی بام بخوابم و خودم را توی رودخانه پرت کنم. باید هرجا خطوطی هست که تا دَرِشان خیره می‌شوم، توی هم – به فرمان تو، به فرمان چهره‌ات – پیچ می‌خورند، نابود کنم. باید بنشینم پشت همین میز، بنویسم همین چیزها را، و بعد وردی که از تو یاد گرفته‌بودم را روی دست خط خودم فوت کنم.
سلام ملکه!
 

مهدی عرب اسدی