شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بادهای گرم

بادهای گرم
یک گله فیل وحشی را  در چشم‌هایت گم می‌کند
و ریگ‌های سرخ
خاطرات پراکنده‌ی دورند

فصل خشک رو به پایان است
و سوداگران مفلوک
استخوان‌هایت را
سفیدتر از عاج
به مأموران مرزی رشوه می‌دهند
 

معصومه احمدی

شعرها

امشو که فرگ تی تو وستم 

امشو که فرگ تی تو وستم 

 اقبال طهماسبی گندمکاری

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

فهیمه جهان آبادی

مثلاً

مثلاً

عبدالعلی عظیمی

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس