شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چیزی برای گفتنت هست؟

چیزی برای گفتنت هست؟
تا در نمِ دستمالِ گریه برویانی
چیزی که بگیرد و 
مدلول واژه شود در شعر
مثلاً «چکه» شود شمع
آرام بگو سخنت را
به جِرز رابطه مشکوکم
و همین مجال اندکِ کلمه
در سطر‌های مرددش.
همین پنجره 
گستره‌‌ای که باز نمی‌آید و بازنمی‌گردد
به شب در حوالی پرسه‌ی منزجری 
که مست می‌زند زیر آواز
خلاصه می‌شود در بطری 
با بادبان‌های فراخش
با باد اگر چه برود    
با باد اگر که بماند

چیزی برای گفتن اگر داری
پنجره را ببند
چکه را فوت کن
می‌خواهد برود
می‌خواهد بماند
 

فرزین پارسی‌کیا

تک نگاری

دلم می‌سوزد

دلم می‌سوزد

شهریار وقفی‌پور

شعرها

مثلاً

مثلاً

عبدالعلی عظیمی

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی

تراپی

تراپی

شقایق شاهرودی‌زاده

همه در این آینه حضور دارند

همه در این آینه حضور دارند

احمدرضا احمدی