شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

قدیمی و شکننده، علاقه‌مند به هم
دو تا پیاله‌ی گلسرخ می‌خورند به هم!

ورق زد آلبوم را، عکس سایه‌روشنی آمد
به حسرت بر زبانش ناگهان نام زنی آمد
...

چیده از دست حرف مردم ده، دور باغش حصارک چوبی
گاه بایست بی تفاوت بود،...

دو عدد پیاز و سه‌حبّه سیر و... اجاق او هیجان نداشت
زن خانه‌دار شکسته‌ای...

شعرها

محمد انتظاری

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

تمنا مهرزاد

مزامیر غریزی

مزامیر غریزی

علی الفتی

این باغ سوگوار درختان بی بر است

این باغ سوگوار درختان بی بر است

رضا جمشیدی