شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نهنگی در برکه

 اقیانوس‌های بسیاری 
نرسیده به خواب‌هایم 
خشک می‌شدند؛ 
شبیه میلِ مدامِ کابوس 
به تخت‌های ساکت کهریزک...
به آن‌ها که باور نمی‌کردند
به شما که کنار قماش شکافته پیراهنم نشسته بودید 
من تکرار محزون چند اتفاق ساده بودم
از تمام ترس‌ها گذشته بودم 
برای همه زخم‌های طولانی 
از آسودگی فراموشی گفته بودم 
جز پناهم به آیینه 
که تصویر همیشه  چشمان تو در من بود..
به شما که نیامده رفته بودید 
به آن‌ها که می‌شنیدند و کر بودند 
به جمله‌های بریده و بیات...
من از همه آن حروف بی‌رونق
چند حرف ساده برداشته بودم 
که تمام کلمات جهان را 
مجبور به اطاعت از نام تو می‌کرد 
دریازده بودم 
خیس بودم 
تشنه بودم 
اما 
از میان همه‌ی بازارها 
عاقبت؛
نهنگی خریده بودم 
که بهانه برکه می‌گرفت.

مائده امینی

تک نگاری

شعرها

برای سحر

برای سحر

شقایق شاهرودی‌زاده

یک اعلان عمومی برای تذکر دوباره

یک اعلان عمومی برای تذکر دوباره

سردار شمس‌آوری

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

مایرام تکیه ای

تاریکی اشاره می کند: «تو»

تاریکی اشاره می کند: «تو»

نادره جلادت