شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

لا

کافی نیست
من زنده‌ام اما کافی نیست
نه سفارت وحشیان در تنم
نه حیاتِ بی بندِ چشم‌هام
سرزمینم جمعه‌ای ابدی  است
پر از تبعیدی و گور
من زنده‌ام
دارم در عصر کاهل خیابان راه می‌روم
تو مثل سروش مرگ هِی هو می‌کشی
می‌گویم بیا به عبدالباسط این خانه گوش دهیم
این‌جا یکی مُرده است
مثل احد که نه زاده و نه زاده و نه زاده و نه
هو می کشی فقط
هو می کشی اما
هوا به ارتعاش یک جمله‌ی نزدیک می‌ماند
من می شناسمت
تو لاقیدی
همیشه هوا را به همین شکل مرتعش می‌کنی
که بگویی مرگ، عوض شدن ِ سوال آدمی است
من زنده‌ام اما رفیق
و می‌گذارم وحشیان مرزی‌ام
سفیرِ لاقیدی تو باشند

هوده وکیلی

شعرها

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری

بدون وقفه دویدن

بدون وقفه دویدن

فرزین منصوری

به دور جای دوشیزه‌ی روشنی

به دور جای دوشیزه‌ی روشنی

محمود جعفری دهقی

شاید

شاید

مهدی مهدوی