شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

می‌توان

می‌توان از عاشقی لبریز شد
می توان پرواز کرد
مرغ طوفان بود 
                 ولی آرام بود
با همه زهری که می‌ریزد
                                 به کامت روزگار
می‌توان از زندگی سرشار بود.

رضا دبیری‌جوان

تک نگاری

شعرها

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

کوروش رنجبر

نقابی از خوشبختی

نقابی از خوشبختی

احمدرضا احمدی

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

جواد محمدی فارسانی