شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

طوفان

دلهره‌ی نبودنت 
خواب را می‌شكند
دلهره‌ی‌ نبودت
 سراب خالی ایام هفته را
چون دریایی بی‌انتها
پیش رو می‌گذارد.
خواستم در لنگرگاهی امن باشم 
و آغوشت را مهمانِ این دریای طوفانی كنم 

فردا 
چه كسی دراین بندر خانه می‌سازد
و پرده‌های پرهیزگار خانه را
كدام دست
 به گرمای خورشید صبحگاه هدیه می‌كند

مرا به خانه‌ات ببر
مرا به جادوی لبان سیاهت
و انگشتانِ بلندت را
سایبانِ این پرچینِ سوخته كن

و بگذار
طوفان بگذرد
                    بگذار...

هاشم جوادزاده

شعرها

ماهِ فراموشکار

ماهِ فراموشکار

فرامرز سه‌دهی

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

ویدا حمیدی

ارغوان

ارغوان

هادی میرزانژاد موحد

تو زیبایی

تو زیبایی

سکینه نودهی