شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

به پهلو دراز کشیده‌ام

به پهلو دراز کشیده‌ام
حال اسب پا شکسته‌ای را دارم که لوله‌ی تقنگی را بر شقیقه‌اش
احساس می‌کنم
مزرعه کمی کج است
و آن گوشه بیخ دیفال
چشم برادرم افتاده
به پهلو دراز کشیده‌ام
سایه‌ای با کلاه لبه‌دار به شقیقه‌ام شلیک می‌کند
بلند می‌شوم
چشم برادرم را بر‌می‌دارم
به اتاق خواب می‌روم
به پهلو دراز می‌کشم
بیخ دیفال

علیرضا راه چمنی

تک نگاری

شعرها

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

راضیه بهرامی‌خشنود

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

مایرام تکیه‌ای

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

پوریا سوری

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

مهدی فرجی