شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دیگران در جمع و من در پیله‌ام راحت‌ترم

دیگران در جمع و من در پیله‌ام راحت‌ترم
این زمان از بال یک پروانه کم‌طاقت‌ترم
مثل شهری مرده با تنهایی‌ام خو کرده‌ام
از غروب جمعه‌ی پاییز هم خلوت‌ترم
کفر نعمت می‌کنم یا نه؟ نمی‌دانم، ولی
من به دنیا از غبار گور بی‌رغبت‌ترم
یک نفر همدرد خود در شهر می‌جویم که نیست
در وطن هر لحظه بیش از پیش در غربت‌ترم
واژه‌ها را می‌برم از خاطرم یک در میان
چند وقتی می‌شود از سنگ کم‌صحبت‌ترم
 

سعید توکلی

شعرها

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

کوروش رنجبر

تهران

تهران

محمد ویسی

تو رفته‌ای 

تو رفته‌ای 

سارا خلیلی جهرمی

و آینده‌ام را درخت کرده‌ا‌‌ند

و آینده‌ام را درخت کرده‌ا‌‌ند

شاهنده سبحانی

ویدئو